کد مطلب:315358 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:195

اسلحه ای که گم شده بود
22- حجت الاسلام و المسلمین حامی و مروج مكتب اهل بیت علیهم السلام جناب آقای شیخ عبدالقائم شوشتری نقل می كند:

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شبی در مسجد جمكران قم با جمعی از دوستان ولایتی نشسته بودیم.

یكی از دوستان گفت: هر یك از برادران اگر كرامتی از ائمه ی اطهار علیهم السلام یا امام زادگان، یا اولیاء الله دیده اید، نقل كنید.

جمع دوستان - كه حدود ده الی دوازده نفر بودند - هر یك مطلبی نقل كردند. من جمله جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای سید حبیب الله موسوی كه آن موقع حدودا پنجاه سال داشت، گفت: زمان ملك فیصل، آخرین پادشاه عراق به



[ صفحه 670]



كربلا مشرف بودم، برای زیارت حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس سلام الله علیه رفته بودم، ناگاه مشاهده كردم كه حدود ده نفر شرطه (پلیس شهربانی) دو نفر متهم به دزدی اسلحه را كه هر دو نفر از مأمورین شهربانی كربلا بودند، با دستبند آوردند و در ایوان طلا ایستادند و در دو صف مقابل هم متوقف شدند.

ابتدا رئیس شهربانی سخنان كوتاهی خطاب به مرد كه در ایوان حرم مطهر حضور داشتند، گفت: آقایان! در شهربانی ما یك اسلحه كمری گم شده و این دو نفر متهم به سرقت هستند. امروز برای سوگند اینها را آورده ایم.

سپس دستبند یكی را باز كرد و گفت: وسط این دو صف از مأمورین بایست و رو به حضرت ابوفاضل نموده بگو: به این بزرگوار قسم كه من اسلحه ی كلانتری را ندزدیده ام.

او هم قسم خورد و همانجا ایستاد.

مأمورین و رئیس كلانتری كه به حال آماده باش و سلام نظامی ایستاده بودند، آزاد شدند، رئیس شرطه ها رو به نفر دوم نمود و گفت: شما هم قسم بخور.

او هم مانند نفر اول سوگند خورد و بلافاصله بدنش از زمین به ارتفاع سه متر بلند شد و محكم بر زمین خورد و مانند ذغالی سیاه خشك گردید. مأمورین جسد همكار خود را برداشتند و با خود بردند و آن متهم اول - كه بی گناه بود - برای عرض تشكر به داخل حرم وارد شد و مردم كربلا هم متوجه شدند.



[ صفحه 673]